کارهایت نباشی الهی بگردمت این روزها خیلی خسته میشی مواظب  سلامتی ات 

باش یک هفته دیگه مونده تا روی ماهت رو ببینم الهی من فدای روی ماهت بشم 

جون دلم خیلی دلم برایت تنگ شده برای چندمین بار هست که داری تلگرام ماه عسل 

پارسال را نگاه می کنی ممنون که شعرها و حرفهایم رو می خونی واقعا خودتی اگر خودتی

چرا جوابم دوست داشتنم و اینهمه سال عشقم به تو را نمی دهی خوب حرف بزن دیگه 

دق کردم از اینهمه سکوت اینهمه انتظار لبریز شدم بگو تو هم من رو دوست داری و هر روز 

میای و وبلاگم رو می خونی حرفهایی که باهات میزنم تا من رو بهتر بشناسی می دونم

شاید دیوونگی باشه ولی من می نویسم و ایمان دارم به  عشق ......

راستی این دو روز در گیر مجلس روضه رفتن دوستانم بودم هر دو فوت مادر بزرگ هایشان بود 

گفتم برایت همون دوستم که دچار ام اس شده خدا به حق مهربونیش خودش کمک اش کند

و اون دوست دیگه ام که چهار ساله واسه همیشه رفته آلمان خودش نیست ولی مامانش 

هر مجلس که داشته باشند من رو دعوت می کنه خیلی من رو دوستم داره همیشه وقتی 

من رو می بینه میگه تو منو یاد دخترم که نیست میندازی و لپامو می گیره و میگه ای جان 

چه نرمه خیلی مهربون هست حتی از دوستم هم مهربون تر است سال 83 اومدن خواستگاری

واسه پسرشون و من طبق معمول قبول نکردم پسره فوق لیسانس تربیت بدنی بود و شغل اش

معلم بود و باشگاه هم داشت دیگه خلاصه دوستم خیلی باهام صحبت کرد تا متقاعد کنه

ولی من قبول نکردم و گفتم دوستیمون پا بر جا بمونه اونم قبول کرد بعضی موقع ها میگم

ای خدا قرار هست واسه این عشق چه اتفاقی بیفته اگر حس ام اشتباه باشه و تو دوستم

نداشته باشی قراره چه اتفاقی بر سرم بیفتد حال و روزم بعد اینکه تو اصلا حتی حاضر نباشی

با من صحبت کنی چه پیش می آید هر جا خونه دوست و فامیل و غریبه رفتم و دیدم ازم

خواستگاری کردند یا دارند پچ پچ خواستگاری کردند یا می کنند آنقدر به همه جواب رد 

بدون دلیل دادم که خودم هم خسته شدم اینهمه سال به امید داشتنت صبر کردم

نمی دونم الان کجای عشق به تو هستم اول خط یا آخر خط یا اینکه به نقطه رسیدنت 

نزدیکم یا نه یا اینکه قراره این دنیا واسه عشق ات درد بزرگی رو روی سینه ام قرار 

بدهد بگذریم امیدوارم سال 97 سال رسیدن هم باشد الهی الهی الهی 

راستی رفتم نمایشگاه گل چقدر خوب بود جایت خالی کلی گل خریدم چقدر لذت بخش 

است هیچی اندازه دیدن دریا و بعد هم گل من رو خوشحال نمی کند چقدر نمایشگاه 

بین المللی رو خوشگل درست کرده بودند چه گلهای خوشگلی اورده بودند چه عطر 

و بویی در فضا پیچیده بود روحم تازه شد خیلی یادت بودم عزیز مهربونم چقدر اینروزها 

به دیدن این جور جاها احتیاج داری تا کمی از استرس کاری ات کم شود الهی من 

قربونت بشم که آنقدر خسته میشی یک کاکتوس جدید به نام سانسوریا ی هلندی

اومده بود خریدم انقدر خوشگل بود که نگو البته فروشنده ها قاچاقی اورده بودند و 

همه اش جمع می کردند و بازرس بهشون تذکر میداد که نباید بفروشند باید از کالای 

ایرانی حمایت کنید راستی این تصمیم ترامپ رسما همه رو بیچاره کرد ولی خوب تو دهن

سران مملکت ما زد خوب حق داشت این دو سال وقت داده بود که اوضاع مالی مرد رو 

خوب کنند و به مردم کمک کنند اوضاع که بهتر نشد بدتر هم شد فقط چسبیده اند به 

سوریه و عراق کمک می کنند بخدا امام حسین راضی نیست که تو ایران مردم در فقر 

دست و پا بزنند و امام حسین ضریح اش از طلا باشد یا خر جهای الکی که می فرستند

اموال پدرشون که نیست دلشون بسوزه دارند از از گلوی  این ملت می کشند بیرون واقعا

چه سران مملکت بی مغز و نادانی داریم که با هیچ کشوری خوب نیستند و آنقدر بی ادبانه

در مورد امریکا صحبت می کنند و پرچم امریکا را اتش میزنند واقعا اوج نادانی هست اونم

خوب درسی بهشون داد اخه مردم چرا می روند مرگ بر امریکا می گویند چرا پرچم رو 

اتش میزنند اونها که درد جامعه رو می دونند الهی که زودتر ریشه هر چی اخوند هست 

نیست و نابود شود و روزی برسد که همه اخوندها رو در دریا بریزیم تا کوسه ها بخورندشون

موجودات اضافی هستند که می ترسم کوسه ها هم دل درد شوند از بس بد هستند 

وا قعا اون روز خیلی نزدیک است الهی راستی احسان جونم مواظب خودت باش خیلی

دوستت دارم عزیزم تو عزیز دلمی